در خاطرات سال 1366 هاشمی میخوانیم:
سهشنبه 23 شهریور 1366:
«آقای اقبالی مسئول تیم محافظینم و معاونش آقای ورزدار آمدند. از اینکه به پاسداران نخستوزیر و رئیسجمهوری هزار تومان اضافه داده میشود گله داشتند. قرار شد برای رفع تبعیض اقدام کنم. مطالب دیگری هم در خصوص کمبود عدد و ماشین تیم گفتند که نپذیرفتم و توصیههایی در مورد محافظت مهدی داشتند؛ او به تازگی مسلح شده است...»[1]
هاشمی رفسنجانی در جای دیگری از خاطراتش، به دلیل ترس از به خطر افتادن جان پسر بزرگش محسن، اعلام میکند که وی را به خارج از کشور میفرستند.
درحالیکه سال 60 اوج ترورهای سازمان مجاهدین خلق و گروهک فرقان در ایران بود و روزانه بسیاری از مردم عادی توسط گروهکهای تروریستی تهدید میشدند، آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات یکشنبه 6 اردیبهشت خود به سفر محسن هاشمی به بلژیک به دلیل عدم وجود امنیت در ایران اشاره میکند. ایشان در خاطرات خود مینویسد:
"شب با [فرزندم] محسن در بلژیک تلفنی صحبت کردم. حالش خوب بود. کتاب و پوستر و نوار میخواست. محسن به خاطر عدم امنیت بعد از ترور من توسط فرقان و تهدید شدن او در محیط تحصیل و عدم تمایلش در به همراه داشتن محافظ برای ادامه تحصیل به خارج رفت. در شیراز در کنکور پذیرفته شده بود و مشغول تحصیل بود. اکنون تمایلی به زندگی در غرب ندارد و به انقلاب اسلامی سخت وفادار است و در آنجا با گروهی از دوستانش به نفع جمهوری اسلامی فعالیت دارد."[2]
هاشمی همچنین در خاطرات 16 دیماه همان سال نیز به این موضوع اشاره دارد:
" محسن آماده برگشتن به بلژیک برای ادامه تحصیل شده. ساعت دوازده پرواز داشت. من و عفت کمی نگران امنیت او در خارج هستیم، او را شناختهاند و در جزوه ای او را اسم بردهاند و اخیراً دو نفر دانشجو در آمریکا و اسپانیا توسط منافقین شهید شدهاند. با او صحبت کردم که اگر احساس خطر کرد به کشور دیگری برای تحصیل منتقل شود و یا به ایران مراجعت نماید"[3]